جمعه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۴

 
از وقتی اورا شناختیم زنی پیچه سفید، ساکت ، زمینگیر واز دیدگاه برخی شاید قابل ترحم بوده است غافل ازینکه او روزگاری عروس مغرور دره های سرسبزچارکنت بود. دره های که قله های سربفلکش سر به اوج خدا میسایدند.عروسی که خدا بپاس احترامش همه بهارهارا تا دوردست های قریه ی نانوایی، فرشی از گل سرخ را میگستراند تا روی شانه های دل مهربان بانو غبار ملال ننشیند.
شهادت مزاری (رح) اولین داغ تنهایی را در دلش نکاشته بود، غول بیرحم جنگها شوهر، فرزندان و دهها عضو خانواده را از وی گرفته بود.داغ جوانان خانواده و مردان رشید که از دست داده بود زمینگیرش ساخته وغم بیرحم روزگاران فریاد هایش را دزدیده بود.
میگویند: مادران گهواره را تکان میدهند تا کودکش بخواب رود، او امابا تکان گهواره ی ملتی را ازخواب بیدار کرد.ملتی که تا تاریخ هست مدیون قامت شمشادیست که او در دامنش پروریده بود.
روح کبریایی ات شاد باد ای مادرهمه ی سربلندی ها

هیچ نظری موجود نیست: